- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
آغاز ماه محرم، توسل به امام زمان
بی حـیـایی پیکـر دینِ مرا فـرسوده است غفلت از صاحب زمان بر درد من افزوده است از دل زهـرایـی آقـا خـجـالـت مـی کـشم آن قدر از معصیت کردن دلم آلوده است چون توسل می کنم مادر مرا هم می خرد بی توسل کردنم این توبه ها بیهوده است من دلم گرم همین بازار عشق و عاشقی است چون پیمبر بارها این جمله را فرموده است: هر کسی غافل شد از قرآن و راه اهل بیت راه را گم کرده و بی راهه را پیموده است جان فدای شاه عطشانی که از روز ازل وسعت رحمت میان روضه هایش بوده است در عـزایش هـر کسی انـدازۀ بال مگـس اشک ریزد، در قیامت راحت و آسوده است
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
این بیرق و سیاهی ماتم مقدس است آب و هوای تکیه برایم مقدس است اشک برای تو بخدا ارث مادری ست این قطره های جاری شبنم مقدس است فرمـود امام صـادق علیه السلام که چون گریه کرد بر غمت آدم مقدس است در شش شبانه روز زمین آفریده شد شش گوشه ات برای خدا هم مقدس است تو انتـهـای دار و نـدار مـنی حسین دیدی چقدر دار و ندارم مقدس است در بین ماه های خـدا جـور دیگـری بر ما هلال ماه محـرم مقـدس است
: امتیاز
|
کاروان سیدالشهدا علیه السلام در راه کربلا
من کـیم یک بیـنوای ناشکـیب بیـقـرار روضههای پُـر نشیب مـیرود تا کـربـلای عـاشـقـی کاروانی خسته آرام و غـریب در میان قـافـله خـوبـان عـشق کـاروان سـالار آقـائی نجـیـب هر کسی مشغول با ذکری جمیل بـر لـب بـانـو نـوای یا مُجـیب با پـریـشـانـی میـان محـمـلـش زمزمه دارد که یا نعم الحبیب دست بـالا میبـرد بنـتالهُـدیٰ وه که دارد واقعاً حالی عجیب بـا دل تـبـدارِ بـیبـی مـیکـنـد یک نگـاه دلبـرش کـار طـبیب بغض میگیرد گلویش را ولی باز میگـوید که یا نعـمالحبیب نغمهای از هـاتفی آید به گوش میرود این کاروان و عن قریب مـرگ مـیآیـد به دیـدار هـمـه از علیاصغـر گرفته تا حبیب دم گرفته حضرت روحالقُدُس میرود عینی به بالای صلیب قدسیان در حیرت از امر خـدا وای این آقا شود خَدُ التَّریب؟! این همان مـاه زمینیِ خـداست شُهرتش در آسمان شَیبُ الخَضیب نام او پـیچیده چون در آسـمان پر شد عرشِ کبریا از عطر سیب
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
عاشقانت میفروشند عیش را، غم میخرند دل به پاى روضه میریزند ماتم میخرند باز هم شیـر حلال مـادران تاثـیـر کرد بچـهها دارند از بـازار پـرچـم میخـرند مثل خار وخس در این سیل به راه افتاده ایم باز درهـم آمـدیـم و باز درهـم میخـرند ماه ها در یک طرف ماه محرم یک طرف بـیـشـتـر از مـاههـا مـاه مـحـرم میخرند اشک ما اینجا فقط این قدر قـیمت یافته ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم میخرند تا تـو را داریـم ما؛ داراتـرین عـالـمـیـم بچههـاى ما در این خـانه حاتـم میخرند این طرف گریان شدیم و آن طرف آباد شد اشک کالایى ست که در هر دو عالم میخرند گریه بر مظلوم تکویناً تقرّب آور است در حـسیـنیه مرا؛حتى نخواهم؛ میخرند مطمئنا روضهاى یا گریهاى در کار هست هر کجا عصیانى از فرزند آدم میخرند عدهاى دم میدهند و عدهاى دم میزنند پنج تن هم این وسط دارند از دم میخرند گریه کن زهراست؛ما تنها سیاهى لشگریم باز با این حال شکل گریه را هم میخرند اولیـن گـریه کن مـسلـم رسـول الله بود گریه بر دنـدان مـسلم را مُسلَّـم میخرند
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
مـاه عــزا آمــد دل عــالـم گـرفــتـه زهــرا بُــنـَیَّ یـا بُــنـَیَّ دم گــرفـتـه هرکس به هرنحوی عزادار شما هست حتی خدا درعرش خود ماتم گرفته کوچه به کوچه تا ابد شرمندۀ توست در مُلک ری هر خانه رنگ غم گرفته دیـدم که از عشق شما حتی گنهکار رفـته برای روضهات پرچـم گرفته راه نـجـات ما گـنـه کـاران شمائـید با گـریـه بر تـو، تـوبـۀ آدم گـرفـته حتما پشیمان میشود در روز محشر لطف تو را هرکس که دست کم گرفته شاهان عالم ریزه خواران تو هستند دست گـدایی سوی تو حـاتـم گرفته بالا سرت هرکس که آمد دست پُر رفت این "پیرهن"، آن دیگری "خاتم" گرفته برخیز دور خیمۀ زینب شلوغ است دور و برش را چند نامحـرم گرفته اهـل و عـیالـت بعد تو آقـا اسیـرنـد برخیـز تا در خـیمهها آتش نگـیرند
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
چـشم اگر امـسال را هـم آبـروداری کند گریه میخواهد مرا از هرچه خود عاری کند هر کسی اینجا هنر کرده است با اشک آمده است کاش پلک از این هنرها پرده برداری کند بین دل بـا داغ او عـقـد اخـوّت بـستـهاند در ازل، آری خدا این خطبه را جاری کند نوحه خوان در روضه میخواند به استمداد اشک بانگ "هل من ناصر"است این، کیست تا یاری کند؟ میروم تا کربلا، آنجا که مردی آمده است پای عهـدش تا نفـس دارد وفـاداری کند رود میافتد به پایش تا به هر قیمت شده قطرهای از خویش را در جان او جاری کند آب اگر مهریۀ زهراست پس هر طور هست بـاید از مهـریـۀ زهـرا نـگـهـداری کـنـد بیشتر از ضربت شمشیر، یک سوراخ مشک می تواند زخم را بر پیکـرش کاری کند میروم قدری جلو، آنجا که یک سر روی نی بی محابا قد علم کرده است سرداری کند آنکه تعـلیم تکـلـم کرد بر عـیسای طفـل میتواند پس سر بر نـیـزه را قـاری کند باز میآیم به خود، آنجا که در من یک نفر گوشهای کز کرده، میخواهد فقط زاری کند چشم کارش گریه در سوگ حسین بن علی است کور بادا چشم اگر از گریه خودداری کند
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
مـاهِ محـرّم است و عـزادارتـان شـدیم با اشک و آه، گـرمیِ بـازارتـان شدیم ای تربـتـت شِـفـا و شفاعت! تـفـقـّدی! حرف از طبیب شد، همه بیمارتان شدیم با پـرچـمِ محَـبّت و، سربـنـدِ یا حسین: ما دسته دسته، دستِ علمـدارتان شدیم بر دار اگـر رود سرِ ما، برعـلی قـسم مـاتِ زبــانِ مـیــثـمِ تــمّـارتـان شـدیـم پیچیده طبعِ او، به سر و دست و قلبمان اینگونه، ریزه خوار و گرفتارتان شدیم خلقِ اثر، به جوهرِ خونت میسّر است ما رهـروانِ مکـتبِ مخـتـارتـان شدیم مجـنـونِ نـوکـری، درِ این خانه آمدیم پیـوستـه وام دار و بـدهکـارتـان شدیم هَل مِن مُعین وناصرِ آن روز: روضهام ما خـاکِ پـایِ هیـئتِ انصارتان شـدیم از جان و تن گذشته و محزون وغصّه دار: در انـتــظـارِ آمــدنِ یــارتــان شــدیــم
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
با گـریهام عزای تو تکـریم میکـنم دارو ندار خود به تو تسلیـم میکنم خالص ترین عصارۀ جان را شبیه اشک بر روی دست دل به تو تقدیم میکنم یک سـال تا به مـاه محـرم رسـانیم هر صبحـدم نگـاه به تـقـویم میکنم با بوسهای ز خـاک در هر حـسینیه بر پیـشگـاه فـاطـمه تعـظیـم میکنم هر تکیۀ عزای تو بیت الحرام ماست بر خویش هر چه غیر تو تحریم میکنم از کودکی تـمـام پس انـداز سال را با سـفـرۀ عـزای تو تـقـدیـم میکـنم در هیـئت تو با تـن احـرام بـستـهام یـاد شـکـوه مسجـد تـنـعـیـم میکـنم با ذکر یا حسین که توحید مطلق است حبل المتـین عشق تو، تحکیم میکنم هر بار با سلام به تو آب میخورم غوغای تـشنگـیِّ تو تفـهـیـم میکنم گـفـتا رقیه با دهن ضربه خوردهام لبهای خـیـزران زده تکـریم میکنم
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
آمـد مـحـرّم نـبـض عـالـم ایـسـتـاده از حـرکـتش حتّی زمین هم ایستاده ما پیرو دستور«فابک للحسین» یم بـر آفــتـاب دیــده شـبــنـم ایـسـتـاده وقـتی که پا در این حسیـنـیّه نهـادم بـر تو سـلام از دور دادم ایـسـتـاده جاروکش فرش عزایت جبرئیل است فرشی که رویش عرش اعظم ایستاده دم: یا حسین و بازدم: جانم حسین است نـامـت مـیـان نـوحـه و دم ایـستـاده پیش خدا روز قیامت سـربلند است هر کس که پـای تو مصمّـم ایستاده بایـد یـزیدی های این امّـت بـدانند! که شـیـعـه در خـط مـقـدّم ایـستـاده وَالله که از هرعذابی در امان است سیـنـه زنی که زیـر پرچـم ایـستاده از بس أنا العطشان تو خورده به گوشش از جوشش خود چاه زمـزم ایستاده ده روز دیگر خواهری در بین گودال پـهـلـوی جــسـم نـامـنـظـّم ایـستـاده
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
شکر خـدا که باز پـریشان شدم حسین مـاه محـرّم آمـد و گـریان شدم حـسین این سفرههای روضه پُر از رزق و برکت است شکر خدا دو مرتبه مهمان شدم حسین
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
دلم ز روز ازل گـشـته مبـتـلای حسیـن سلام من به حسین و به کـربلای حسین وجودِ عاشق و معشوق وقف یکدگر است حـسیـن برای خـدا و خـدا برای حسـین ثواب سعی و صفا کی رسد به یک لحظه قـدم زدن وسـط مـروه و صفـای حسین رضای حضرت حق در رضایت زهراست رضای حضرت زهرا در رضای حسین اگـر مـعـلـم تــوحــیـد من شـود زیـنـب به چشم خویش تماشا کنم خـدای حسین دوبـاره زد به سر عـاشقم نـوای جـنون که پردهای کشم امشب ز ماجرای حسین زمین کـربـبلا تا به عـرش غـوغـا بود زمـان جـلــوۀ پـایـانـی لــقــای حـسـیـن نهاده دست به سیـنـه تـمام خـیـل مـلک همه مـطیـع فـرامیـن چـشم های حسین خـلـیـل آمـده تـا ذبـح اعــظـمـش بـیـنـد چه محشریست مگر وادی منای حسین کجـاست حـضرت داوود تا بگـیرد یاد طریق شکـر نمودن ز شکرهای حسین کـلـیـم غـرق تـحـیّـر به لـکـنـت افـتـاده مگـر چه میشنود لحـظۀ دعـای حسین مسیـح ذرّهای از خـاک قـتـلگـاه چـشیـد تـمام عـمـر شـفـا داد با شـفـای حـسیـن دوید خـتـم رسـل سر برهـنـه تا گـودال میـان هـلهـلهها گـم شده صـدای حـسین ز خیمه گاه رسد خـواهری تک و تنهـا مگـر شنـیـده میـان حـرم صدای حسین خــدا کـنـد کـه از راه رفـتـه بــر گـردد وگـرنه سر بدهد زیـر تیـغ جای حسین صدای نـالۀ زهـراست میرسد بر گوش فـدای رأس جدا گشته از قـفـای حـسین ببین که بر سر یک کهنه پیرهن دعواست به دست چـند نـفـر تـکّـۀ ردای حـسیـن یکی زره یکی عمامه وان یکی شمشیر ربود وان یکی از شانهها عبای حـسین
: امتیاز
|
استقبال و ورود به ماه محرم
اشعـار سرخ دلـشکـنـش را بیاورید دمنـوحههای سیـنهزنش را بـیاورید دارد صدای قـافـله از دور میرسد اسـفـنـد وقـت آمـدنـش را بـیـاوریـد بعد از کـتـیـبههای حـسیـنیه زودتر سیـنـیِ چـای ریخـتـنـش را بیاورید دادم لباس مشکی خود را به مادرم آری بـسـاط دوخـتـنـش را بیـاورید دلشورههای خـواهر او بیـشتر شده اسـبـاب غـمنـداشـتـنـش را بیـاورید سر نیزههای کوفه صدا می زدند تو را: «ما تشنهایم؛ پس بدنش را بیاورید» دارد به قـتلگاه چه نزدیک می شود زینب؛ رباب، پیـرهـنش را بیاورید حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش: امـوال غـارتـیِ تـنـش را بـیـاوریـد
: امتیاز
|
کاروان سیدالشهدا علیه السلام در راه کربلا
قــافــلـۀ نــور کـجــا مــیرود مـروه پی سعـی صفـا میرود ذبح عظیمی که خدا گفته است با هـمه هـستی به منـا میرود مـاه بـنـی هـاشـمیـان بی بدیـل در پـی خـورشـیـد ولا میرود شـبـه نـبـی اکـبـر نــیـکـو لـقـا بهـر شهادت به رضـا میرود طفل رضیعی که به تاب و تب است تـشـنــه پـی آب بــقـا مــیرود زینب کبری پی تعـظـیم عشق روح قـدر بهـر قـضـا میرود زیـنـت سـجـاده و روح نـمـاز بـهــر تـجــلای دعــا مــیرود همره این قـافـله تا شهر عشق دست اجـل پـای به پـا میرود گفت چنین طاهر شوریده حال خـون خـدا سوی خـدا میرود
: امتیاز
|
کاروان سیدالشهدا علیه السلام در راه کربلا
در سکـوت شکـستۀ صحرا کــاروانـی ز دور شـد پـیـدا کـاروان عــشــیــرۀ سـادات کــاروان قــبــیــلــۀ طــاهــا کـاروان سـلاله های رسـول کــاروان امـــام عـــاشــورا کاروان عزیزِ حضرت حق پـنجـمیـن آفـتـاب اهـل کـسا دشت در زیر پایشان لرزان دشت نه! بلکه هفت سقفِ سما همگی نـور چـشم پیـغـمـبـر همه مجنون صفت همه لیلا همه شان لاله روی، چون یوسف همگی مستجاب، چون عیسی یـاد تـیـغ و تـرنـج می افـتـد هر که بیـنـد جـمال آن ها را یکـطرف روح آیـۀ تطهـیـر یکطرف معنی "ذوی القربی" پور زهـرا و ساقـی و اکـبر در مثل، کعبه و صفا و منـا این طرف یادگارهای حسن بـه نـهـایـت مـؤدّب و شـیـدا عَــلَـم کــاروان بـه هــمـراهِ مشک، بر دوش حضرت سقا خیل ناموس حضرت حیدر همه در پرده های حُجب و حیا پــرده دار مـخــدّرات حـرم شـیــر غــرّانِ بـیـشـۀ لـیـلا باد، اینجا اجـازه مـیگـیـرد پرده را جا به جـا کند حتی چشم دشمن هزار فرسخ دور نه ز صورت، که قامت آنها محـمـلی بـی رکـاب مـیآیـد محملی محترم چو عرشِ خدا دور تا دور آن بـنـی هـاشـم پیش رو، پور حضرت زهرا عِزّ و جاه و شکوه میبـیـند هرکه از راه میرسد ایـنجا تـا کـه گــاهِ نــزول مـیآیــد ناگهان دشت میشود غوغا دیده ها سوی خاک میافـتـد تا که زینب زمین گـذارد پا ثـانیِ حـیـدر است میگـیرد زیـر بـازوی زینـب کـبـری زانــوانـی غــیــور مـیآیــد که شـکـوه حـرم کـند معـنـا چشم بد دور، ناید آن روزی کـاروان را نظر زنند اعـدا ناید آن روز که عزیز بتول در بیـابـان شود تک و تنها
: امتیاز
|
ورود به ماه محرم
نی، نــاله کرد و بـاز ترنم، شروع شد فصل هبــوط آدم و گنــدم، شـروع شد دریای بیکـران شهادت، که مــوج زد توفــان نــوح بود و تلاطــم شروع شد از «برکۀ غدیر»«محرّم» طلوع کرد سر مستی(حبیب)هم از(خم)شروع شد بــاران اشک شیـفـتـگــان غــم حسیـن «تا گفتم: الســلام علیکــم شروع شد» روح دعا، به نام «اباالفضل» چون رسید غــوغـایـی از توسل مــردم شروع شد وقتی گــلوی نــازک گـل شد نشان تیر لبـخـنـد بـاغـبــان و تبــسّم شــروع شد ازاشک وخون اگرچه وضومیگرفت عشق از «تــربت شهیــد» تـیـمـم شروع شد ای آسمـان! مصیبت عظمای اهل بیت از قـتـلـگاه عصمت پنجــم شــروع شد فصل به خون نشستم گلهای باغ وحی از آیهی «لیــذهب عنکم» شــروع شد با آنکه باغ گـل به محبت نیــاز داشت با تازیانه، نــاز و تــنــعّــم شـروع شد وقتی دل ستــارۀ محـمل نشین شکست با مـاهِ روی نیــزه، تکلــم شــروع شد
: امتیاز
|
آغاز ماه محرم و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام
بـاز هـنگـامـۀ مـاتم شده؛ ای شاه غـریب دل دیوانه پر از غـم شده؛ ای شاه غریب چند روزی است که راه نَـفَـسَـم می گیـرد نکـند بـاز مـحـرم شده؛ ای شـاه غــریب باز در عـرش خـدا مشکی مـاتـم زده اند موسم بیرق و پرچم شده؛ ای شاه غریب کربلا گـفـتـم و اوضاع دلم ریخت به هم کـربـلا قـبـلـۀ عـالـم شده؛ ای شاه غریب آه سقــا چه کـنــد با عـطـش اهــل حــرم آب در خیـمۀ تان کم شده؛ ای شاه غریب بابـی انت و امی ...چه شـده در گــودال کمر خـواهرتان خـم شده؛ ای شاه غـریب خواهرت آمد و آن مرد تو را بـرگـرداند آخر روضه چه مبهم شده ای شاه غریب رفت و برگشت ولی کاش نمی دید اصلاً چـقـدر از بـدنـت کم شده؛ ای شاه غریب گـفـتـه بــودنـد که تـو ذبـح عـظیـمـی اما ذبح تو واقعا اعـظـم شده، ای شاه غریب
: امتیاز
|
ورود به ماه محرم
عــالــم به ماتــم تو حـسـیـنـیـۀ غــم است یعنی که فصل سوک و عزا، فصل ماتم است از عــرش تابه فــرش تمــام فــرشتگــان فــریــاد می زنـنـد که مــاه مـحّــرم است هفت آسمـان پُر است ز گــرد عــزای تو چشمـان مهر و ماه ز داغ تو پُر نم است کـعـبـه سیــاهپــوش عــزایت شد و هنوز شور غمت به سینۀ پُر شور زمـزم است بعد از گــذشت این همه سال از شهادتت گلزار دین هنوز ز خــون تو خُـّرم است تا با خــبــر شــوند همه عــالــم از غمت یــادآور غــم تــو رســول مــکّــرم است تا فـیـضی از فتضـیلت غــم هـای تو برند خلوت نشیـن سوک تو موسی و آدم است هرجا به پاست محفل سوکت، به پیش چشم تصویر کــربــلای تو آنجـا مـجـسّـم است از هـر غــمی که بر دل ما خیمـه می زند فــرمــوده اند گــریــۀ بر تو مــقّــدم است از حُرمت غمت چه بگویم که تا به حشـر زهــرا سیــاهپــوش عــزایت دمــادم است چون محتشم وفائی غمـگـین به گریه گفت «باز این شورش است که در خلق عالم است»
: امتیاز
|
ورود به ماه محرم
بـسم رب الـفـاطـمـه آغــاز کردم گریه را از گلــوی بغـض هایم بــاز کردم گریه را مثل یک مادر که فرزندش ز دستش میرود اقـتــدا کــردم به او ابــراز کـردم گریه را این سیاهی های هیئت چادر خاکی او است با غــم پنهانی اش هـمراز کــردم گریه را تا که از ذکر غـریب مــادر افـتـادم ز پـا با نگــاه او پــر پــرواز کــردم گــریـه را سایه ای را بر سرم حس میکنم در روضه ها در پنــاه فــاطـمـه آغــاز کـردم گــریه را گفته اند، اذن دخول ماه غم یا فاطمه است روزی اشک محرم های ما با فاطمه است شال غم بر روی دوشم پیرهن مشکی به تن آرزو دارم شود این جامه بر جسمم کفن محتشم دم میدهد باز این چه شور وماتم است گویی آویزان شده از عـرش کهنه پیرهن تا که از خانه به قصد روضه بیرون میزنم حــیــدر کــرار می آیــد به اسـتـقـبـال من فــاطمه پایین مجـلـس می نـشـیند پیش در می نشاند صدر مجلس گریه کن ها را حسن خواهرش برسینه میکوبد برادر کاش کاش وقت بوسه از رگت میرفت جــانم از بدن آنقدر پــای تنت بر سیــنه و بر سـر زدم پیش چشمم پرپرت کردند و من پرپر زدم
: امتیاز
|
ورود به ماه محرم و ورود به کربلا
سورۀ غــم می رسد، آیات مـریم میرسد عطر سیب و بـوی اسپند مُحــرّم میرسد دست خود را روی سینه میگذارم با ادب آه، دارد مــادری با قــامت خــم میـرسد میزبان، زهرا که باشد من خیالم راحت است چون که الطافش به مهمان ها دمادم میرسد انبیا پشت سر هم یک به یک صف بسته اند حضرت خاتــم برای خیــر مَقدم میرسد بار عام است و ضیافت خانۀ هیئت شلوغ نامه های دعوت از عـرش معظّم میرسد زیر و رو کردن فقط کار حسین بن علی ست در مُحرّم ارمـنی هم زیر پرچــم میرسد چایی روضه دوای درد بی درمان ماست بین این دارالـشّـفا پیوسته مــرهم میرسد با لباس مشکی اَم از قبــر می آیم بُرون یک نخ این پیرهن فــردا به دادم میرسد جبرئیل عرش خدا را آب و جارو می کند کــاروان کــربــلا از راه کـم کـم میرسد
: امتیاز
|
ورود به ماه محرم
فصل اشک و سوز و آه از پردۀ دل میشود باز چـشـمـانم به رنگ سرخ مایل میشود باز هم روح الامین مرثیه خــوانی میکند کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود با لباس مشکــی ام احــرام گریه بسته ام یک زیارت با هزاران حج معادل میشود سعی ما پای پیـاده از نجف تا کـربلاست شاهـراه وصـل ما این حد فــاصل میشود نیت گــریه نمــودم در نمــاز نـیـمـه شب چونکه روضه بهتر از درک نوافل میشود رکعت اول به یـاد تـشـنـه لبها ســوخـتـم رکـعـت بعـدی من گــودال کــامل میشود مادری پهلوشکسته میرسد از سمت عرش روضه از اینجا به بعدش سخت و مشکل میشود لحظه ای که سـیـنۀ ارباب سنگین میشود روضــۀ سنـگـیـن اربــاب مقـاتـل میشود نیــزه ها نــامهربان هستند اما لحظه ای مهربــان با حنجــر او تیــغ قـاتـل میشود سر غنیمت میرود گودال میگردد شلوغ وقت غـارت کـردن مشتـی اراذل میشود آه از آن لحظه ای که مادرش سر میرسد با تنی عـریان، تنی بی سر مقابل میشود
: امتیاز
|
ورود به ماه محرم
از ازل پـرچم به دوش ماه ماتم گشته ایم با نوای مادری محــزونه همدم گشته ایم ما همه انصار زهــرائـیم مردِ گــریه ایم محــرم غمخانۀ مــاه محــرم گـشـتــه ایم این لباس مشکی ام با اذن زهرا بر تن است زین سبب عمریست با این خانه محرم گشته ایم رد مکن ما را اگر چه غرق عصیانم ولی گریه ها کردیم و بر زخم تو مرهم گشته ایم روز محـشر یکدگــر را زود پیدا میکنیم سالها مانند کـعـبـه دور پـرچــم گشته ایم گریۀ ما باعث تسکـیــن قلب زینب است خاک بوسِ عمۀ ســاداتِ عالــم گشته ایم صبح، مغرب، شب، سحر، بزم عزا آماده است این دهه همسفرۀ فیضی دمــادم گشته ایم تا که فرصت هست باید گریه کرد وگریه کرد چونکه مهمان اجل ما نیز کم کم گشته ایم در حسیـنـیــه اگــر گــوش دل ما وا شود همنـوای مــادری با قـامت خــم گشته ایم
: امتیاز
|